خاطره  خواندنی  فرماندار شهرستان خاتم از دیدار با رئیس جمهور -18 مهرماه 1389 ، چهارمین همایش سراسری مشاوران جوان کشور

یزدفردا "این دفعه شاید دهمین باریه كه قلم به دست می گیرم و می خوام بنویسم. هر دفعه قلمو گذاشتم و رفتم. تا شاید وقتی دیگر. آخه می خوام از برق چشمایی بنویسم كه خوابو از چشم اسرائیل پرونده. مردی كه سید حسن نصرا... میگه عطر نفس آقا رو میده از مردی كه آرامش را به فضای متشنج لبنان بازگرداند. لبنان كه نه، جهان اسلام. محمد خطیب فلسطینی می گوید: احمدی نژاد تنها كسی است كه جرأت دارد بگوید باید اسرائیل از بین برود... باید بگویم نه محمد خطیب جان ! اشتباه نكن. احمدی نژاد شاگرد امام (ره) است. دست بوس آقا. مرید و مقلد رهبری. فرزند ملت. او همان حرفی را می زند كه امام (ره) سالها پیش فریاد می كرد. نه محمد خطیب جان بهتره بگی احمدی نژاد تنها رئیس جمهوری است كه از زمان رهبری آقا، جرأت كرده است رودررو به چشمان وق زده اسرائیل نگاه كند و آزادی فلسطین را فریاد بزند. خدا دلت را شاد كند مرد كه دل آقایمان را شاد كردی. یادم نمی رود هرچند باری را كه دیده امت این بار آخری اما، فرق دارد. این بار دلم را لرزاندی بغض را به گلویم و اشك را به چشمم آوردی. وقتی در اوج ازدحام مشاوران جوانت در آن یكشنبه فراموش نشدنی، هجدهم مهر امسال را می گویم، شاید تنها فرمانداری بودم كه خود را به شما رساندم.
- آقای دكتر من فرماندار شهرستان خاتمم
و نگذاشتی ادامه دهم وگفتی
- ما به شهرستان خاتم آمدیم كه بالاخره !
و چشمان مهربانت برقی زد كه، تا ته مطلب را گرفتم.
- آقای دكتر اون موقع من اونجا نبودم !
- می دانم.
- من حامل سلام مردم نجیب خاتمم. می خوام از طرف مردم و خانواده شهدای خاتم ببوسمتان.
و شما در همان شلوغی درست همان گونه كه بارها در تلویزیون دیده امتان، دستتان را روی چشم گذاشتید و پاسخ دادید. نمی شد نزدیك شوم. اما مگر من ول كن بودم به این سادگی ها. حتی فشار آن عزیز محافظتان نتوانست عقبم بزند و ...
شما كه برگزیده مردمید و فرزند ملت، این بار خودتان راه باز كردید و به سمت من آمدید و نفهمیدم چه شد كه دیدم دست مرا گرفته اید و ... اگر لحظه ای درنگ كرده بودم آنرا بوسیده بودید.
خدایا مگر می شود؟ لبی كه بر دستان آقا بوسه زده است. لبانی كه هزارها بار زمزمه كرده است اللهم عجل لولیك الفرج ...
مردی كه خواب را از چشم اوباما ربوده است، این گونه بخواهد دستان من خسته را نوازش كند.
و این بار این تو بودی كه از حلقه محافظانت گذشتی و مرا در بغل گرفتی و من صورتت را بوسه باران كردم و در گوشتان زمزمه كه
- آقای دكتر هرچه شما كردید مردم محروم شهرستان خاتم !

یزدفردا

  • نویسنده : یزد فردا
  • منبع خبر : خبرگزاری فردا